خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات بامزه یک معلم شیطون
خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات بامزه یک معلم شیطون

النینو

لطفا یکی به من توضیح بده بالاخره این النینو چیه؟

یه عده گفتن سرمای شدید یه عده هم گفتن بارندگی زیاد

ولی به نظرم فقط باعث قاطی شدن فصل ها شده

الان چند روزه اینجا اواخره بهاره

اونجا دقیقا چه فصلیه؟

هستم ولی خستم

با اینکه هر روز تصمیم میگیرم که مطلب بذارم تو وب، ولی هیچ روزی تصمیمم عملی نمیشه

درگیر بودن و کارای زیاد و بی انگیزه شدن نسبت به مدرسه حوصله وب نویسی برام نذاشته

بگذریم

داشتم به بچه های کلاس دوم کشیدن شیر جنگل رو یاد میدادم

دیدم یکی از بچه ها بالای برگش جای موضوع به جای "شیر جنگل" نوشته "زیر زنگل"

خیلی هم لوس

این بود سوژه من بعد از این همه مدت :|


میام بیشتر مینویسم.قول میدم.نه از مدرسه.از همه جا مینویسم


دندون عقل خر است

یکشنبه دندون عقلمو کشیدم

و تا این لحظه که در خدمتتون هستم ، درد دارمcry smiley

این بود که این هفته تو مدرسه فقط مثل یه مترسک میرفتم کلاس و جز مواقع خیلی ضروری حرف نمیزنم

البته واسه کنترل کردن کلاس و احساس همدردی دانش آموزان با خودم؛ هر کلاسی که میرفتم اینو رو تخته مینوشتم consoling smiley

البته زیاد هم تاثیر نداشت :|

یه روز توی یکی از کلاسهای دوم ،محمد (یکی از بچه ها) هر حرفی که خودش داشت هم  تو کاغذ مینوشت میداد دستم

یکی نبود بهش بگه بچه جان کر که نشدم

اینم یکی از نوشته های نصیحتانش

هنرمندانه

عرضم به حضور شریفتون این مدت که من کمتر آپ میکردم درگیر کارهایی بودم

که گفتم به سمع و نظرتون برسونم baseball cap smiley

ابتداعا ( ناگفته پیداست کلمه اشتباهه) باید بگم که یه خورده از اون هنرسفالگریم گل کرده بودیکمم نوآوری قاطیش کردیم شدن ایناcheerleader 1 smiley

این ... این...  این...  این...  این...   و این .... اینم هست

و چند تای دیگه که ازشون عکس نگرفتم

و بعدش حس نقاشی دیواری و البته زجر کش کردن خود در هوای سرررررد . و حاصلش شد اینا.که البته محصول مشترکهdance girl 2 smiley

این... این... این... این... این... این

منطقه پر درختی بود و منم عکاس خوبی نیستم (توجیه بی کیفیت بودن عکس هاbig smile2 smiley


البته من اندازه تیتر نیستم.هنرمند بودن یه منش و رفتاره و من هنوز خیلی باهاش فاصله دارم.



امان از ما معلم های فرهیخته :D

سه تا از بچه های خوب و منظم و مودب و مثبت و دوست داشتنی ششم رو گذاشتم واسه مامور کتابخونه

یه روز اینا مشغول مرتب کردن کتابها و سر و سامون دادن به وضع کتابخونه (که یه کمدی بیش نیست) بودن

منم رفتم یه سری بهشون بزنم

به عنوان اعتراض یا نقد یا هرچی ،خواستن که این پلاستیکای طب طاقی که از قدیم الایام تو کتابخونه بوده رو بردارم

منم خب مخالفت کردم

دلیل خواستن... در واقع دلیلی هم نداشتمdont no smiley

گفتم خب اینا نباشه کتابا زرتی سر میخوره میریزهcarry on smiley

بچه ها: زرتی؟..... زرتی؟؟؟؟؟

من:embarrassed smiley

از اون سوتی هایی بود که فیس تو فیس گفته بودم و نمیشد کتمان کنمdoh smiley

گفتم زرتی دیگه یعنی ... چیز دیگه... خب .... میریزه دیگه

و سریع از صحنه خارج شدم

تا چند روز منو میدیدن میگفتن زرتی و میخندیدن

کتک زدن معاون اجرایی :))

تو مدرسه بودم گشنم شد

رفتم از بوفه یه بسته بیسکوییت گرفتمbulbar smiley

تا بازش کردم حامد  از راه  رسید و طبق اخلاق همیشگیش خواست بدون تعارف  برداره

منم طبق معمول همیشه که کل کل و درگیری داریم اومدم بزنم پشت دستش

و صددرصد احتمال میدادم دستشو بکشه عقب و منو ضایع کنهbaeh smiley

ولی نکشید :|

و من چنان محکم زدم پشت دستش که صدای شـــــتررررررق همه دفترو پر کرد

اولش ماتم برد بعد زدم زیر خنده بعدشم از خجالت داغ شدمembarrassed smiley

بیچاره هیچی نگفت.حتی بیسکوییت هم برنداشت.رفت نشست سر جاشblack eye2 smiley

کلی عذرخواهی کردم

ساعت بعد بهش گفتم هنوز انگشتام سوزن سوزن میشه از شدت ضربهbig smile2 smiley

اوم گفت پشت دست منم

بیچاره این معاون اجرایی ما consoling smiley

معلم حرص در آور

یه وقتایی هم هست دو تا بچه با هم بحثشون میشهfightings smiley

بعد یکیشون میاد شاکیانه میگه خانوووووم [مثلا] محمد جوادو نگاه کنangry smiley

منم چند ثانیه زل میزنم به [مثلا] محمد جواد

بعد میگم خب نگاش کردمdont no smiley

بیشتر شاکی میشه میگه عه خانوم دیگه

آی حال میده آی حال میده این فسقلیا رو حرص میدی  big smile2 smiley


کم پست گذاشتن و تایید نشدن کامنت ها رو بر ما ببخشایید.گرفتاریه دیگه :)


آقای گورکن

بچه کلاس اولی اومده میگه خانووووم ببین  گورکن مدادمو نمیده؟

من: گورکن؟؟؟؟؟؟

از ته کلاس صدای اون مثلا گورکن در اومد که میگفت خانوم الکی میگه dislike smiley

نگاه کردم دیدم کوهکنِ bored smiley

مورد اینجوری زیاد داشتیم که بچه های کلاس اول فامیلی همدیگه رو اشتباه و بامزه میگن

مثلا خوشدل رو میگن خوشگل

یا عباس زاده رو میگن عباس ساده

آینده من به روایت نقاشی :)

این نقاشیه رضا،  یکی از بچه های کلاس دومه که پارسال کشید واسم

همون موقع حسابی تو مدرسه باعث خنده شد

یادم نمیاد تو وب قبلی گذاشته باشمش.گشتم نبود

اینجا میذارم و تفسیرش که متعلق به رضا هست رو هم میگم



اون آدم سمت چپ نقاشی که موهای فشن و لباس تیره داره و پاهاش مثل سمه big smile2 smiley، خب مشخصه منم.رو لباسش نوشته هنر baseball cap smiley
اون آدم سمت راست که توی دورترین نقطه از منه شوهرمه
آدم کناریش که بدنش از چند جا لا خورده پدر شوهرمهelder smiley
خونه خوش رنگ وسط نقاشی هم خونمونهdance girl 2 smiley
اون نارنجیا هم اشتباه نکنین کدو نیست چغندرهcuckoo smiley
اون جونور سیاه روی کوه هم گوسفنده
رضا میگفت شوهرتون گوسفندا رو میبره کوه و بعد میاد چغندر جمع میکنه
خدا رحم کرد دیگه زنگ خورد و اون شی عجیب و جونور روی کوه این وری رو تعریف نکردbored smiley
وگرنه معلوم نبود چی از آینده من بسازهfainting smiley
تا اینجا که یه شوهر چوپان یه پدر شوهر اوریگامی شده و یه مزرعه چغندر

حالا هی برین گوشی و تبلت بخرین برای بچه هاتون

با کلاس چهارمی ها داشتم

یه کلاس فوق العاده شلوغ و بی نظم و البته با بچه هایی بی ادب (با این شکلکا پی به وضع کلاس ببرین)

farty smiley

مهدی یکی از بچه های این کلاسه که پارسال مشروط ثبت نام شد اما با همه موارد انضباطی که داشت بازم نمیدونم چرا مدیر دوباره امسال ثبت نامش کردن

بعد اینکه موضوع نقاشی رو گفتم ، با داد زدن های مکرر و وعده امتیاز دادن یکم جو کلاس آروم شد

داشتم میگشتم تو کلاس و ایرادای نقاشی هر کسی رو بهش میگفتم

هنوز چند تا میز مونده بود که برسم به مهدی که دیدم تا منو دید سریع شروع کرد به خط خطی کردن نقاشیشembarrassed smiley

حدس زدم که حتما چیز بدی کشیده یا نوشته که من نباید ببینم

زود رفتم بالای سرش و قبل از نابود کردن صحنه جرم برگه رو از زیر دستش کشیدم

فکر میکنین چی کشیده بود؟؟؟؟؟؟

باورتون میشه اگه بگم یه صحنه جن.سی کشیده بود؟؟؟؟؟؟fainting smiley

دقیقا با یه آقا و یه خانوم و ....

البته به همون صورت ابتدایی و بچگانه.تنها چیزی که تو نقاشیش کاملا واضح و درشت با جزئیات و شبیه به مدل اصلی بود چیزی بود که خودش داره : | :| :|

واقعا مونده بودم چیکار کنم و چه عکس العملی نشون بدم

نقاشیشو تا زدم و گذاشتم تو دفترم.گفتم زنگ تفریح میری دفتر

تازه بدبختی این بود که 2-3 نفر اطرافش هم محو نقاشی این شده بودنdrooler smiley

که اونا به گریه و التماس افتادن که خانوم به خدا ما ندیدیم چی کشیده.ما اصلا حواسمون نبود (رذل های دروغگو)

حالا زنگ تفریح خورده بود من مونده بودم این اثر هنری کاملا رئالیستی رو نشون کی بدم؟؟؟؟

مدیر و معاونین همه آقا هستن خب

از شانس من صدیق خانوم اون روز مدرسه ما بود.بهش نشون دادم چند دقیقه که فقط خندید

بعد خواستش دفتر و کلی دعوا و خط و نشون

قسمت خنده دارش اینجا بود که صدیق خانوم پیاز داغشو زیاد کرده بود که به پسره میگفت ببین من دستام داره میلرزه از وقتی نقاشیتو دیدم.بعد برگه نقاشیش که لوله شده بود رو هی میزد تو سر بچهbrod kavelarg smiley

سر بسته به حامد هم گفتم که جریان چی بوده.اونم به صورت جداگانه به خدمتش رسیدfight 2 smiley

امیدوارم دیگه تکرار نکنه.هر چند بچه ای که تو سن 10 سالگی این مسایل رو بفهمه دیگه آب از سرش گذشته

فقط باید تاسف  خورد برای پدر و مادرش ...


از گذاشتن این پست تو صفحه اصلی خجالت کشیدم big smile2 smileyتقصیر بلاگ اسکایِ که ادامه مطلب بدون رمز نداره