بچه کلاس اولی اومده میگه خانووووم ببین گورکن مدادمو نمیده؟
من: گورکن؟؟؟؟؟؟
از ته کلاس صدای اون مثلا گورکن در اومد که میگفت خانوم الکی میگه
نگاه کردم دیدم کوهکنِ
مورد اینجوری زیاد داشتیم که بچه های کلاس اول فامیلی همدیگه رو اشتباه و بامزه میگن
مثلا خوشدل رو میگن خوشگل
یا عباس زاده رو میگن عباس ساده
این نقاشیه رضا، یکی از بچه های کلاس دومه که پارسال کشید واسم
همون موقع حسابی تو مدرسه باعث خنده شد
یادم نمیاد تو وب قبلی گذاشته باشمش.گشتم نبود
اینجا میذارم و تفسیرش که متعلق به رضا هست رو هم میگم
با کلاس چهارمی ها داشتم
یه کلاس فوق العاده شلوغ و بی نظم و البته با بچه هایی بی ادب (با این شکلکا پی به وضع کلاس ببرین)
مهدی یکی از بچه های این کلاسه که پارسال مشروط ثبت نام شد اما با همه موارد انضباطی که داشت بازم نمیدونم چرا مدیر دوباره امسال ثبت نامش کردن
بعد اینکه موضوع نقاشی رو گفتم ، با داد زدن های مکرر و وعده امتیاز دادن یکم جو کلاس آروم شد
داشتم میگشتم تو کلاس و ایرادای نقاشی هر کسی رو بهش میگفتم
هنوز چند تا میز مونده بود که برسم به مهدی که دیدم تا منو دید سریع شروع کرد به خط خطی کردن نقاشیش
حدس زدم که حتما چیز بدی کشیده یا نوشته که من نباید ببینم
زود رفتم بالای سرش و قبل از نابود کردن صحنه جرم برگه رو از زیر دستش کشیدم
فکر میکنین چی کشیده بود؟؟؟؟؟؟
باورتون میشه اگه بگم یه صحنه جن.سی کشیده بود؟؟؟؟؟؟
دقیقا با یه آقا و یه خانوم و ....
البته به همون صورت ابتدایی و بچگانه.تنها چیزی که تو نقاشیش کاملا واضح و درشت با جزئیات و شبیه به مدل اصلی بود چیزی بود که خودش داره : | :| :|
واقعا مونده بودم چیکار کنم و چه عکس العملی نشون بدم
نقاشیشو تا زدم و گذاشتم تو دفترم.گفتم زنگ تفریح میری دفتر
تازه بدبختی این بود که 2-3 نفر اطرافش هم محو نقاشی این شده بودن
که اونا به گریه و التماس افتادن که خانوم به خدا ما ندیدیم چی کشیده.ما اصلا حواسمون نبود (رذل های دروغگو)
حالا زنگ تفریح خورده بود من مونده بودم این اثر هنری کاملا رئالیستی رو نشون کی بدم؟؟؟؟
مدیر و معاونین همه آقا هستن خب
از شانس من صدیق خانوم اون روز مدرسه ما بود.بهش نشون دادم چند دقیقه که فقط خندید
بعد خواستش دفتر و کلی دعوا و خط و نشون
قسمت خنده دارش اینجا بود که صدیق خانوم پیاز داغشو زیاد کرده بود که به پسره میگفت ببین من دستام داره میلرزه از وقتی نقاشیتو دیدم.بعد برگه نقاشیش که لوله شده بود رو هی میزد تو سر بچه
سر بسته به حامد هم گفتم که جریان چی بوده.اونم به صورت جداگانه به خدمتش رسید
امیدوارم دیگه تکرار نکنه.هر چند بچه ای که تو سن 10 سالگی این مسایل رو بفهمه دیگه آب از سرش گذشته
فقط باید تاسف خورد برای پدر و مادرش ...