خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات بامزه یک معلم شیطون
خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات بامزه یک معلم شیطون

خوشی و خستتتگی

سلام چطورین؟

حالم رو مختصر و مفید تو تیتر نشون دادم

خیلی خوبم و همه چی خدا رو شکر عالیه فقط مثل همیشه کار زیاد و خستگی زیادتر

هنوز هم درگیر اون کار تئاترم.یه کار شیرین با کوچولوهای دوست داشتنی ولی به شدت سخت و انرژی بر

فردا صبح هم روز بازبینی تئاترمه و مشخص میشه که مجوز اجرا میگیره یا نه

وقتی مطلب رو خوندین دعا کنین که گرفته باشه :)

حالا من به جای راس و ریس کردن کارا و استراحت نشستم پای کامپیوتر به بازی و وب گردی

به اون چند نفری که این مدت احوال پرس بودن و کامنت گذاشتن هم خسته نباشید میگم

یه عزیزی کامنت گذاشته کانال تلگرام بزن و اونجا مطلب بذار... بی خیال باو

من هنوزم هر چی میخوام بنویسم کلی بالا پایینش میکنم که جالب باشه و به کسی بر نخوره و شان معلمی و معاونت :)) زیر سوال نره (خدا از باعث و بانیش نگذره)

یادم امد که چقدر دلم پره ازش.ریشه شیطنت رو در من خشکوند

اینستاگرام هم شده مثل وسط هال تو مهمونی خانوادگی.همه دوست و آشنا و همکار و فامیل مخصوصا اقوام همسر پیج معلم کوچولو رو دارن:| نمیشه یکم مزه ریخت حتی

هعی روزگار مجازی

اوه اوه برم بخسبم دیر شد


boring crazy rabbit