خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات بامزه یک معلم شیطون

خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات بامزه یک معلم شیطون

کوثر کاسب می شود:)

بعد از معلمی و معاونت و تدریس رشته های هنری و بازیگری و کارگردانی و خانه داری فقط مونده بود من کاسب بشم

یه گالری (شما بخون یه مغازه کوچولو)صنایع دستی 

کاری که تو چند سال گذشته جز آرزوهام بوده

پیج گالری arghavan__handicrafts 

نظرات 9 + ارسال نظر
Baran جمعه 6 تیر 1399 ساعت 23:13 https://haftaflakblue.blogsky.com/

اجازه خانم؟سلام.مغازه کوچولو تون خیلی مبارکا باشه

ممنون

حسن شنبه 7 تیر 1399 ساعت 16:59

ببخشید خانوم
این تابلو چنده؟

گرونه

امیر دوشنبه 23 تیر 1399 ساعت 11:35

سلام
وقت‌بخیر
شما صفحه‌ی اینستاگرام ندارید؟!

امیر دوشنبه 23 تیر 1399 ساعت 11:40

اوکیه
تو کامنتای دیگه پیدا کردم :))

قمی جمعه 24 مرداد 1399 ساعت 09:45

سلام مبارکه مغازه ت

مچکرررم

ی پشیمون شنبه 1 شهریور 1399 ساعت 16:51

حلال کنید

یه دختر جمعه 30 آبان 1399 ساعت 23:36 http://Khanoomkoochooloo.blogfa.com

سلام خوبی؟ هنوز معلمی؟ من قبلا وب ت اومده بودم فکر نکنم منو یادت بیاد. ازت چندتا سوال دارم میتونی کمکم کنی؟

سلام ممنون
تقریبا دیگه نه
آره بپرس

سینا چهارشنبه 23 تیر 1400 ساعت 23:10 http://spread-of-silence.blogfa.com

در دایره ی قسمت...

ما نقطه ی تسلیمیم!

لطف آنچه تو اندیشی،

حکم آنچه تو فرمایی...

حافظ[لبخند]

کامنت هایی برای من اومده که نفهمیدم چی به چیه یا دیر رسیدم
به هر حال کامنت های حاوی کلمات نامناسب حذف شدن

سینا چهارشنبه 23 تیر 1400 ساعت 23:48 http://spread-of-silence.blogfa.com

من زخم ترا به هیچ مرهم ندهم
یکی موی ترا بهر دو عالم ندهم

گفتم جان را بیار محرم ندهم
از گفتهٔ خود بیش دهم کم ندهم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد