خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات بامزه یک معلم شیطون
خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات بامزه یک معلم شیطون

از اون کتابا

تو کتابخونه مدرسه اینو پیدا کردم :|

صبر کردم تا زنگ تفریح بشه و از مامورای کتابخونه  در موردش سوال کنم

میخواستم بفهمم این کتابو از خونه آوردن ؟ به هم امانت هم میدن یا نه؟dont no smiley

یه نگاهی به کتاب انداختم.یه کتاب با  اطلاعات کافی در مورد انتخاب همسر.با فونت خیلی درشت (احتمالا برای دوره سواد آموزی بوده) و حاوی یه سری چیزایی که مناسب بچه ها نیست اصلا

زنگ تفریح بچه ها رو خواستم و گفتم این چیه؟ اینجا چیکار میکنه؟carry on smiley

محمدرضا در حالی که قرمز شده بود و خیلی هول بود مرتب میگفت این خودش همین جا بوده

رامتین فقط میخندید

آیدین هم میگفت مگه چیه خانوم؟ بالاخره که باید بدونیمbig smile2 smiley

من:


بعدا فهمیدم یه سری کتاب های اضافه و به دردنخور داشتیم که طبقه پایین همون کمد بوده که مثلا کتابخونست.من خودم هیچ وقت نگاه نکردم ببینم چی هستن و موضوعاتشون چیه؟ ولی این وروجکا رفتن همه رو چک کردن

نظرات 17 + ارسال نظر
ویروس یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 22:49 http://DataBus.BlogSky.com

وای وای وای.
اصلا با این دانش آموزان پسر چه کار میکنی؟ چی جوری تحملشون می کنی؟
بچه جقله، کتاب انتخاب همسر بخونه! فکر کن!!!

بابا اینا فوق العادن.منم قضیه رو با خنده و شوخی سر هم اوردم و کتاب هم ضبط شد

ღღღoghabღღღ دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 02:10 http://oghab-she.mihanblog.com/

خیلی خوبه دیگه
باید فکرشون باز بشه
با تو میخان ازدواج کنن باید فکرشون باید با دید باز ازدواج کنن
به نظر من توضیح المسائل مهم تره
یک بخش هایش که خیلییییییی لازم هست براشون

مهندس کوچولو دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 02:47 http://gol-be-khar.blogfa.com

سلام
خب ماها دهه شستی و سوخته ایم من تا توی دانشگاه یه سری چیزا رو نمیدونستم
الان برو تو مهد کودک ببین چه خبره
همش از این دهه هفتادیا شروع شد
بعد ویروس رسید به هشتادیا خدا به دادمون برسه با نودیا

یه دوستی داشتم تا 27-28 سالگیش هیچی یعنی هیچچچچی نمیدونست :|

الان به لطف ماهواره و گوشی همه همه چی میدونن

زمزمه باران... دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 02:58 http://www.baran-bahari.mihanblog.com/

سلام آبجی کوثر...خوبی؟؟
ببخشید ناراحتت کردم...
باور کنین خوب میشه..
دیگه قول میدم از این (پ.ن)ننویسم...
فردا اگه به نت (لب تاپی)دسترسی داشتم...اون پ.ن اصلاح میکنم و قول میدم دیگه ننویسم...

***
چه خوبی صبر کردینااااا...
صبرتون اومداااا...
مامورای کتابخونه برای خودشون یه پا کارگاه گجت ان...

چرا رامتین میخندید؟؟؟

سلام عزیزم
من که خوبم.شما خوبی؟
نه اینکه ننویسی.قول بده دیگه حالت خوووب باشه

من کلا در مواجهه با پسر بچه ها صبورم
از اینکه دستشون رو شده بود و احتمالا با تصور جملات کتاب میخندید

بانـوش :) دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 06:52

تمام رفتار و حرکات این دانش اموزارو درک میکنم
محمد رضا : وقتی از معلمی بترسم و واقعا ندونم از کجا اومده کتاب
رامتین : فرقی نداره جور معلمی باشه ولی همین که تنها نباشم میزدم زیر خنده
آیدین : وقتی با تقریبا دوس باشم یعنی نسبت به معلم های دیگه راحتی بیشتری داشته باشم باهاش همینو میگم

علی امین زاده دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 13:09 http://www.pocket-encyclopedia.com

به نظرم شما زمان بذار و تمام کتابها را نگاه کن.
راستی دو پیشنهاد:
1- دیدم یک سری کتاب چاپ شده که در اونها رمانهای مشهور دنیا رو خلاصه کردن برای بچه ها. اینها رو بخرید. بذار بچه ها داستانهای ناب و کلاسیک ادبی رو بخونن.
2- کتابهای خاطرات خلبانها رو برای کتابخونه بخرید. چند روز پیش یکیش رو خوندم که خاطرات سرتیپ جاویدنیا، خلبان اف-14 بود. بذار پسر بچه ها هیجان واقعی رو بخونن و حس کنن.

راستش این کتابا رو چند سال پیش تک تک دیده بودم و از کتابهای کودک جدا کرده بودم.قرار بود مدیر جان از مدرسه ببرن بیرون ولی نبردن و منم گذاشتم تو طبقه پایین کمد.همه جور کتابی توش بود

ممنون از پیشنهاداتتون
مورد اول رو تقریبا اجرایی کردم.داستان های شاهنامه و هزار و یک شب و افسانه های ژاپنی و افسانه های جاهای مختلف رو تهیه کردم.
مورد دو م خیلی پیشنهاد خوبیه.اگه سال بعد هم معلم پسر ها بودم حتما ازتون میخوام چند تا کتاب معرفی کنین

کلبه وحشت دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 19:55 http://kolbevahshat.blogfa.com

سلام خوبین ؟
وب خوبی دارید موفق باشین
خوشحال میشم به منم سر بزنیدو نظرتونو در مورد وبلاگم بگین

نیایش دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 23:56

اصلا آدم دستش از گذاشتن کامنت واسه کار پسرها قاصره!
موجودات عجیبی هستن

خخخخخخ ها والا

مهندس کوچولو سه‌شنبه 21 اردیبهشت 1395 ساعت 04:05 http://gol-be-khar.blogfa.com/

اون دوستتون باید گفت و من الله توقیق
خب تا ادم تا به یه سری چیزا احتیاج نداشته باشه خب نبایدم بره سمتش وقت تلف کردنه
خب مگه میشه البته تو این جامعه بخوای ندونیم نمیشه
میکنن تا حلوقم تو حلقمون زوریه
یعنی انقدر که یه عده مصرن که این چیزارو به اونایی که بلد نیستن یا بدن زیادن که عین زامبی میرزن سرت

حالا نه به اون شکل که بری زوری یاد بدی یا یاد بگیری نه این وضعیت که هیچی ندونی

اپیزود سه‌شنبه 21 اردیبهشت 1395 ساعت 17:51 http://www.episode2550.blogfa.com

واقعا گودزیلای واقعی که میگن همینان !

همین همینا دقیقا

دهه شصتی سه‌شنبه 21 اردیبهشت 1395 ساعت 21:00 http://khaterat1365.blogfa.com/

آدرس میدم، برام پست کن


به درد من میخوره


آدرستون پلیز

دانیال چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت 11:42 http://dirozemanfardayeto.blogfa.com

سلام معلم کوچولوی عزیز
دانیال هستم.
مطالب وبلاگت خواندنی هستن واقعا
چند وقتی هست که به وبلاگ من نیومدی و خوشحال میشم مجدد تشریف بیاری.
تشکر

ღღღoghabღღღ چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت 11:45 http://oghab-she.mihanblog.com/

گندم بانو چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت 19:13 http://gandom1370.blogsky.com/

رامتین قشنگ گفت

دیگه همه چیو میدونن زمان ما که نیست من خودم خنگ بودم من جای تو بودم فقط میخندیدم

رامتین که هیچی نگفته :|
زمان ما که اصلا بدیهیات رو نمیدونستیم

دانشجو معلم شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 01:03 http://fatemerezaei073.blogfa.com/

خخخخخخخخخخخ چه باحال!!!! خخخخخ

یه دانشجومعلم شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت 01:05 http://Www.dabeer92-new.blogfa.com

سلام خب حتما وقت بذارید کتابایی ک مناسب نیست رو جدا کنید .

سلام
از اول هم جدا بوده و اصلا تو یه قفسه دیگه بوده.منتها من فکر میکردم قفل باشه یا اینکه اینا هیچ وقت سراغ اون کتابا نرن

دریچه ای رو به هنر وفر هنگ دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 09:03

با سلام/- بسیارخوب / موفق /پیروز وهرروز بهتر از دیروز باشید. درضمن--------------------

موافق تبادللینک باشید خوب است/با سپاس./

ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمی‌دانیم
چون دلارام می‌زند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم
دیگران در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم
مر خداوند عقل و دانش را عیب ما گو مکن که نادانیم
هر گلی نو که در جهان آید ما به عشقش هزاردستانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم
تو به سیمای شخص می‌نگری ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بی وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت ترک یار عزیز نتوانیم
-------------------------------------------------------------------------------

ممنون.آدرس نذاشتین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد