خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات بامزه یک معلم شیطون
خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات معلم کــوچــولــو (✿◠‿◠)

خاطرات بامزه یک معلم شیطون

خدا هیچ معلمی رو جلو شاگردش ضایع نکنه

جشنواره دسر داشتیم تو مدرسه و روز پرکار من بود

کلی مهمون از اداره و مدارس دیگه هم داشتیم

منم کلاس داشتم ولی باید به عنوان یکی از داورا تو مراسم میبودم

رفتم کلاس گفتم هر کاری دوست دارین بکنین فقط سکوت کنین و از کلاس بیرون نیاین

وسط مراسم سجاد یکی از بچه های خیلی مودب و باشخصیت ششم اومد گفت که بچه ها دارن شلوغ میکنن

منم با کلافگی راه افتادم سمت کلاس

جلوی در سالن یه شیب 10- 20سانتی هست

حس ششم خفیفی که دارم گفت پاتو رو اون شیب نذاریا

ولی گذاشتم :|

پای چپم که رو شیب بود سر خورد و افتادم اون سمتی.همزمان پای راستم که معلوم نبود رو زمین چه غلطی واسه حفظ تعادل من میکرد به سمت بیرون پیچ خورد.رو آرنج دست چپم فرود اومدم و مچ راستمم نمیدونم اون وسط به کجا خورد که شدید درد گرفت

همه اینا تو 2 ثانیه اتفاق افتادdown smiley

سجاد هم هی میگفت ای وای خانوم

به حالت بدی جلوی شاگردم خورده بودم زمین و نمیتونستم بلند شم

با هر بدبختی که بود بلند شدم و گرد و خاک لباسمو تکون دادم

با عصبانیت گفتم ببین چه کار میکنین با آدمangry smiley

بیچاره بچه که از من بیشتر خجالت کشیده بود ، از طرفی خندشم گرفته بود نمیدونست چی بگهembarrassed smiley

واسه اینکه رو دست و پا چلفتی بودن خودم سرپوش بذارم گفتم اون چی بود رفت زیر پای من و دنبال اون شی کذایی رو زمین گشتم

بعد با حالت مظلومانه، دستورانه ای گفتم نری به بچه ها بگی منو سوژه خنده کنین ها

سجاد هم گفت نه خانومconsoling smiley

فکر میکردم بریم کلاس سریع با کنار دستیش در مورد من  پچ پچ میکنه و ریز میخندن

ولی تا آخر روز اصلا و ابدا به روی خودش نیاورد.حتی وقتی چشم تو چشم میشدیم

هنوز مچ پای راستم درد میکنهcast smiley

نظرات 30 + ارسال نظر
ایدئولوژی پنهان سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 15:54 http://from-sky.blogsky.com

جالب بود...
ذکر خاطره با شکلک ..چه خوب!!

آره این سبک منه.که یکمم لوسه

ایران دخت سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 16:02 http://delneveshtehayedeleman.blogsky.com

حالا بهتر هستید؟

یکمی دردناک ولی بهتر

دهه شصتی سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 16:26 http://khaterat1365.blogfa.com/

انگار داری آماده میشی برای رفتن

خیالت تخت
بازماندگان با من

چقدر هم تو از رفتن من شادی

آقا ورزشی سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 19:10 http://aghavarzeshi

خانووم کوچوولو الان در صحت و سلامت به سر می برن...

بلی

آقا ورزشی سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 19:12

مرسی که برا بازی نظر دادید دیگه بچه ها چوون بودن هواشوون رو داشتیم به خاطر همین مساوی شدیم...شما هم می تونید با بچه ها مسابقه ی طناب کشی یا دارت بزارید خیلی حال میده........

ما هفته پیش در حضور بچه ها با بقیه همکارا مسابقه طناب کشی گذاشتیم که منجر به بدن درد چند روزه شد

دریا سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 20:13 http://history1391.blog.ir/

بازم پاشنه بلند پوشیدی؟
سبک شکلک خیلی خوبه من از خوندش لذت میبرم.

نه والا.همش 4-5 سانت پاشنه داشت

آتنا چهارشنبه 21 بهمن 1394 ساعت 11:41 http://bekhand-azizam.mihanblog.com

خدا خیرش بده، من اگه بودم آبرو برات نمیذاشتم، دختره ی دست پا چلفتی
حالا دسرا خوب بود؟؟

از تو بیشتر از این هم انتظاری نیست آتی جان

خوشگل بودن.من فقط یه ژله رو تست کردم

مهسا پنج‌شنبه 22 بهمن 1394 ساعت 14:54 http://mahsamahsa313.blogfa.com/

خوش حال میشم به وب من سری بزنید
موفق باشید
یا حق

رحمانی پنج‌شنبه 22 بهمن 1394 ساعت 19:19 http://elmfarhang.mihanblog.com/

سلام
فک کنم 20 را گرفته

آره باید بهش یه بیست خوشگل بدم ولی متاسفانه نظام نمره دهی توصیفیه پس از دادن بیست صرف نظر میکنم

ღღღoghabღღღ پنج‌شنبه 22 بهمن 1394 ساعت 20:48 http://oghab-she.mihanblog.com/

خب خسته نباشی
شوهر بکنی درست میشی مادر

چه ربطی داشت

دهه شصتی جمعه 23 بهمن 1394 ساعت 12:06 http://khaterat1365.blogfa.com/

دالی

دالی و ....

نیایش شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 13:53

من هنوز تو فکر دسرهایی هستم که معلم ها توی جشنواره میخوردن و به ما هیچی نمیدادن...هردفعه از جشنواره میگین داغ دلم تازه میشه
چه بچه با جنبه ای...من اگر بودم ...

من خودم از مخالفان جدی این جشنواره بخور بخور هستم.ولی چه کنیم که مدیر شکمو دوست داره این برنامه ها رو

بهمن یکشنبه 25 بهمن 1394 ساعت 11:23 http://www.life-bahman.blogsky.com

منو باش که فکر میکردم کارت به بیمارستان ختم شده ...

یعنی الان من یه بهمن بدذات هستم که فکرای پلید کرده ؟؟؟

نه خدا رو شکر چیز خاصی نشد .اگر هم میشد تو اون روز پرکار با یه مدیری که چشم دیدن منو نداره باید با پای در رفته تا آخر وقت مدرسه میموندم و همون جوری خونه میرفتم

قندک میرزای مرحوم دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 11:48 http://ghandakmirza.blogsky.com

سلام. عجب بد شانسی ای ! متاسفم استاد. عجب شاگرد با مرامیه این سجاد!

سلام.آره خیلی بد بود
سجاد واقعا پسر خوبیه.براش آرزوی موفقیت میکنم

قندک مرحوم دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 11:54

راستی اینم بگم که من سالهای مدید وبلاگ داشتم اماه همه را رها کردم و الان وبلاگی ندارم.

حیف شد.وبلاگ داشتن حس خوبی داره.مخصوصا وبلاگ ثبت خاطرات

قندک مرحوم دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 11:57

به نظرتون معلم شیطون بهتر از معلم کوچولو نیست؟

هوم شیطون که هستم. ولی این اسم وبلاگو چند ساله دارم و به خاطر اینه که وقتی معلم شدم اصلا شبیه معلما نبودم.الانشم زیاد شبیه نیستم

قندک مرحوم دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 12:03

یچه که بودم خیلی ساکت و خجالتی بودم. از مدرسه رفتن هم بشدت می ترسیدم. چون بچه اول خونه بودم و قبل از من کسی به مدرسه نرفته بود. سال اول با هر بدبختی بود بردنم مدرسه. یه خانم معلم خیلی مهربون داشتیم اسمش خانم راستی بود. زمستونا برف ریادی میومد و منم خیلی سرمایی بودم. توی حیاط مدرسه می ایستادم و فقط اشک می ریختم. بعدش ناجی مهربون میومد منو بغل می کرد و با خودش می برد توی رفتر و بعد که زنگ کلاس می خورد من با خودش می برد توی کلاس. معلم ها خیلی از این کارش ناراحت می شدن اما او هیچ توجهی به ناراحتی اونا نمی کرد. نمیدونم الان زنده است یا نه. هرکجا هست خدا خیرش بده. اگرم نیست که رحمتش کنه.

چه معلم خوبی داشتین.خدا خیرشون بوده
معلمای خوب مخصوصا تو دوران ابتدایی واقعا انسان سازن

قندک میرزای مرحوم دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 12:08

من در طول عمر تحصیلیم فقط همین یک معلم خوب را داشتم. از بقیه آزار زیاد دیدم. وبلاگ شمارا که دیدم یاد خانم راستی افتادم. حتما مثل ایشان هستید. درود

همیشه سعی میکنم معلم خوبی باشم

قندک میرزای مرحوم دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 12:09

حتما الان سر کلاس هستید. خیته نباشید. خدا قوت.

متشکرم

اپیزود دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 19:01 http://www.episode2550.blogfa.com

آخی عزززززززززیزم سجاد : ) هواشو داشته باش

دارمش

لیلی سه‌شنبه 27 بهمن 1394 ساعت 02:18 http://leiligermany.blogsky.com

چه پسر رازداری. شانس خوبی داشتی

اره والا

دهه شصتی سه‌شنبه 27 بهمن 1394 ساعت 13:27 http://khaterat1365.blogfa.com/

چطوری؟ بهتری؟

پام آره.در کل نه

دهه شصتی چهارشنبه 28 بهمن 1394 ساعت 11:51 http://khaterat1365.blogfa.com/

چرا در کل نه؟

زندگیه دیگه

یه دانشجومعلم جمعه 30 بهمن 1394 ساعت 02:06 http://Www.dabeer92-new.blogfa.com

عجب پسر خوبی واقعا

الان بهتری خواهری؟

ماهه ماه

آره ممنون عزیزم

علی امین زاده دوشنبه 3 اسفند 1394 ساعت 08:44 http://www.pocket-encyclopedia.com

وای نه.

یاد اتفاقی افتادم که چند ماه پیش برای خودم افتاد و هنوز دارم دردش رو تحمل می کنم.

ایشالا زود خوب میشه. خدا را شکر که در نرفت.

اره خدا رو شکر
امیدوارم درد شما هم بهبود پیدا کنه

faeze دوشنبه 3 اسفند 1394 ساعت 22:35 http://www.teachtothink.blogfa.com

مواقع بیکاری رو راه رفتن وقت بزار
تمرین کن
خوب میشی

اره به نکته خوبی اشاره کردی.مخصوصا که دیگه کم کم باید کفشای پاشنه بلندمو بپوشم

مصطفی معلم کوچولو دوشنبه 3 اسفند 1394 ساعت 23:24

دتس گریییت

خدا نصیب من نکنه صلوات

خدا نصیب کسی نکنه بد حالتیه

زمزمه باران... سه‌شنبه 4 اسفند 1394 ساعت 15:46 http://www.baran-bahari.mihanblog.com/

باعرض معذرت خواهی فراوان...
خدا رو شکر من اونجا نبودم...وگرنه شرمنده اخلاقتون...از خنده ریسه می رفتم و هر وقت چشمم بهتون می افتاد می خندیدم...
خودمم می افتم میخندم..
کلا به مه گفتم وقتی جلوی من می افتین انتظار نداشته باشین اولین کاری که میکنم کمک به شما باشه...من فقط می خندم...
الان پاتون بهتره؟؟؟؟؟

والا بهترین کارو میکنی
من خودمم از این مدلام که به جای کمک میخندن.ولی این دفعه سر خودم اومد

خمارمستی جمعه 14 اسفند 1394 ساعت 15:35 http://khomaremasti.blog.ir/

آخیییییییییییییییییییییییییی
خانوم معلم بیچاره!!!!!!!!!!!
یه جوری خنده دار تعریف کردی انگار نمیدونم الانم بش فکر میکنی مچ پا و آرنجت درد میکنه!!!!!!

بیشتر خجالتم میاد

هیچکس چهارشنبه 27 بهمن 1395 ساعت 10:54 http://marzeghalb.blogfa.com/

از این پست خوشم نمی یاد ی تار موم سفید شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد